کیفیت زندگی درمانی:

کیفیت زندگی درمانی، رویکردی جدید و جامعی است که بر جهت گیری روانشناسی مثبت نگر استوار می باشد. در این رویکرد اهداف کلی زندگی مورد توجه قرار می گیرد و با توجه به مشکل فرد به حیطه خاص توجه میشود. در این شیوه درمانی به افراد می آموزند که بین حوزه های ارزشمند زندگی و ایده آلی که مد نظر آنهاست، تعادل برقرار کنند.

این درمان، روی یادگیری، کمک کردن، خلاقیت و… تأکید دارد. این رویکرد درمانی به درمان جویان آموزش می دهد که شادی نیز یک انتخاب است. در این رویکرد بر نیاز درمان جویان، جهت روشن کردن ارزشهای مهم زندگیشان و پرداختن به تجربیاتی جهت تمرکز کردن و رسیدن به ارزش هایشان، توجه دارد.

۱۶ حوزه، بر مداخلات ارتقای کیفیت زندگی تأثیر دارد:

۱)بهداشت و سلامت جسمانی ۲)عزت نفس ۳ )اهداف و ارزشها ۴ )پول و مادیات ۵ )کار ۶) بازی و تفریح ۷) یادگیری ۸)خلاقیت ۹ ) کمک به دیگران ۱۰)عشق ۱۱) دوستان ۱۲) فرزندان ۱۳) خانه و همسایه ها ۱۴) خویشاوندان ۱۵ ) جامعه و ۱۶)همسر

راهبرد اول، تغییر شرایط:

شرایط، شامل ویژگیهای خاص یک حوزه میشود. برای مثال: شرایط کار، می تواند ویژگیهایی مثل کار، دستمزد، محیط اطراف، امنیت شغلی، روابط با همکاران و در دسترس بودن تجهیزات مورد نیاز و نظارت را شامل می شود. اگر درمانجویان، کاری را که هر روز انجام می دهند، دوست نداشته باشند، دستمزد بسیار کمی داشته باشند، یا با رئیس، کارفرما، و یا همکار خود، روابط خوبی نداشته باشند، نسبت به این حوزه، عدم رضایت خواهند داشت و اهمیت ندارد که چه فعالیت های ذهنی یا ساختهای شناختی یا افکار مثبتی نسبت به این موقعیت ها انجام می دهند. بعضی اوقات، درمانجویان باید آنچه شرایط زندگیشان را تخریب می کند، تغییر دهند یا رها کنند. تمرین توانایی یک مداخله روانشناسی مثبت برای تغییر شرایط، از طریق تقویت تواناییهای شخصی امکان پذیر است.

راهبرد دوم، تغییر نگرش ها:

استراتژی تغییر نگرش برای افزایش شادی، بر پایه مفهوم واقعیت سنجی یا میزان تناسب برداشت های شخص با واقعیت عینی آن موقعیت می باشد. هنگامیکه برداشت های شخص، نسبت به واقعیت سنجی ضعیف باشد، درمانجو، نسبت به موقعیتی که در حقیقت، آن قدرها هم بد نیست؛ می تواند احساس عدم رضایت کند. در چنین مواردی، قضاوتهای رضایتمندی  درمانجو بر اساس واقعیت ذهنی است نه عینی.استراتژی عمده درمانی برای تغییر نگرش ها نسبت به یک حوزه زندگی، بازسازی شناختی با هدف دادن یک برداشت صحیح از موقعیت و تعبیر و تفسیر مثبت به درمانجویان است؛ که میتواند عزت نفس و امیدشان نسبت به آینده را در هر حوزه ای حفظ کند.

راهبرد سوم، استانداردهای خود را تغییر دهید:

جنبه دیگر تغییر اهداف و ارزش ها، مبارزه با کمال گرایی است. درمان مبتنی بر کیفیت زندگی با این باور انجام می شود که بخش بزرگی از تعادل در شادی افراد، از معیارهای قابل تحقق که برای جنبه های مهم زندگیشان در نظر میگیرند، تشکیل شده است. اگر بین آن چیزی که فرد میخواهد و آن چیزی که در حال حاضر وجود دارد فاصله ای زیاد باشد؛ این باعث عدم رضایت و سرخوردگی و در نتیجه کاهش شادی و بهزیستی می شود. یک شیوه برای متعادل کردن اهداف و انتظارات دشوار، قرار دادن اهداف مرحله ای است که نسبت به اهداف یا معیارهای بیرونی، بیشتر تحت کنترل بیماران است. استراتژی عمده و اصلی برای افراد جهت افزایش شادی آنها از طریق تغییر اهداف و ارزش ها، قرار دادن اهداف واقع بینانه اما چالش برانگیز برای ۱۶  حوزه مهم زندگی می باشد. استفاده از اصل «خوب ـ نه ـ بهترین» در این زمینه می تواند کمک کننده باشد.

راهبرد چهارم، تغییر اولویت ها یا آن چیزی که مهم است:

مقوله کلیدی دیگر برای رضایت مندی، اهمیت و ارزشی است که برای یک حوزه خاص، در نظر گرفته می شود. درمان مبتنی بر کیفیت زندگی، حوزه هایی از زندگی که برای فرد اهمیتی ندارند را از رضایت کلی حذف می کنند. رضایت نسبت به حوزه هایی که برای افراد بیشترین اهمیت را دارند (حوزههای پر ارزش) تأثیر خیلی بیشتری بر روی رضایتمندی کلی از زندگی دارد، تا حوزه هایی که افراد اهمیت کمتری به آنها می دهند.  به خاطر اهمیتی که افراد به حوزه های زندگی تأثیرگذار بر شادی خود می دهند، بعضی مواقع، ممکن است با ترتیب دوباره اولویت هایشان، رضایت کلی خود را افزایش دهند. درست همانطور که افراد به حوزه هایی که میتوانند کنترل کنند و نسبت به آن رضایت دارند، اهمیت و ارزش بیشتری میدهند و نسبت به حوزههایی که نمی توانند کنترل کنند یا مطابق با میلشان جلو نمی رود، اهمیتی نمیدهند.

مشکلات مربوط به اولویت، معمولاً به سه صورت اتفاق می افتد: ۱ (اولین مشکل می تواند مربوط به اولویتبندیهای اشتباه باشد به این صورت که، درمانجویان، وقت و انرژی زیادی را به حوزه هایی که واقعاً اهمیت ندارند، میدهند و زمان بسیار کمی را برای حوزههایی که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار هستند، صرف می کنند.

۲ (مربوط به اولویتهای تعارض برانگیز: تعارض بین کار- خانه که در آن افراد میخواهند در هر دو محیط موفق باشند.

۳ (سومین مشکل، عدم وجود اولویت ها است و هنگامی بروز می کند که افراد، اهداف و اولویت های مشخصی ندارند و تصمیم نگرفته اند چه چیزی در زندگی برای آن ها مهمتر است. تمرین هدف یابی نیز در این قسمت، مورد استفاده قرار می گیرد.

تمرین هدف یابی، به عنوان یک بخش مهم در درمان مبتنی بر کیفیت زندگی، راهی برای تشخیص اهداف و ارزش های افراد میباشد که در جهت کمک به درمانجویان، برای توسعه مجموعه اهداف مشخص و معین برای زندگیشان طراحی شده است. این تمرین از درمانجویان می خواهد تا لیستی از اهداف مربوط به حوزههای زندگیشان را تهیه کنند. درمانگر باید به درمانجو این اطمینان خاطر را بدهد که اهدافشان در هر زمان در آینده قابل تغییر است. در حقیقت، این امر می تواند به درمانجو کمک کند تا این تمرین را هر ساله یا هر زمان که احساس کند اهدافش در حال تغییر هستند، تکرار کند.

همچنین این مسئله برای درمانجویان مهم است که نسبت به بعضی از اهداف، بله و نسبت به بعضی دیگر نه، بگویند. جنبه مهم دیگر در تغییر اهداف و معیارها، تعیین ارزشها است. یک شیوه که درمانجویان از طریق آن می توانند ارزش هایشان تعیین و مشخص کنند.

راهبرد پنجم،افزا یش رضایت نسبت به دیگر حوزه ها:

آخرین استراتژی برای افزایش کیفیت زندگی، افزایش رضایتمندی نسبت به حوزه هایی است که در نظر گرفته نشده است. می توان با افزایش رضایتمندی، نسبت به دیگر حوزه های زندگی که اکنون مورد توجه ما نیستند؛ کیفیت زندگی را ارتقاء و افزایش داد. این مسئله به خصوص، مؤثر و کمک کننده است که شما بر روی حوزهای کار میکنید که بسیار دشوار است و تغییر آن به کندی صورت می گیرد؛ مثل یک رابطه عشقی. هنگامیکه کار در یک حوزه به خصوص مثل عشق، خیلی کند پیش رود، می توانیم با تمرکز بر دیگر حوزه های زندگی، که برایمان مهم است مانند خلاقیت، دوستی و…، کیفیت کلی زندگیمان را افزایش دهیم.

الف) استفاده از تکنیک سبد تخم مرغ ها:

افراد برای افزایش شادی خود، نیاز به حداقل، مقداری تحقق در همه یا اکثر حوزه هایی که برای آنان مهم است دارند. اگر افراد همه تخم مرغ های احساسشان را در یک سبد قرار دهند و نتوانند نیازهای خود را در دیگر حوزههای مهم برطرف کنند؛ علاوه بر اینکه خودشان را از شادی و رضایت بالقوه محروم کردهاند، خود را در معرض افسردگی شدید و عدم شادی نیز، قرار می دهند. به جای چنین چیزی، افراد نیاز دارند که انرژی یا تخم مرغهای احساسی خود را در هر حوزه یا سبدی که برایشان مهم تر است، قرار دهند تا بتوانند سبک زندگی متعادل و متوازنی داشته باشند. در این صورت، درمان مبتنی بر کیفیت زندگی، برای افزایش رضایت از زندگی و بهزیستی، می تواند به صورت یک معادله ریاضی در آورده شود. برای مثال همه زندگی بیمار کلیه وی نبوده است.

برخی از روشهای دستیابی عزت نفس:

مسیر خود پذیری:احترام به خویشتن در درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی به معنای دوست داشتن و احترام قائل شدن برای خود در پرتو نقاط قوت و ضعف، موفقیت ها و شکست ها و توانایی حل مسائل است.

روابط اجتماعی سود بخش:داشتن فعالیت اجتماعی از جمله شرکت در گروه های فرهنگی، موسیقی، کتابخوانی، باشگاه های محلی و انجمن های خیریه،عضویت در نهادهای مذهبی

یاری رسانی: کمک به دیگران، شرکت در سازمان های داوطلبانه

آموزش استفاده از «لیست توانایی ها»

یادآوری موفقیت ها

ثبت موفقیت: ثبت روزانه موفقیت ها هر چند جزئی

توجه کردن به هر نوع فعالیت روزانه (آماده کردن ناهار)

توجه کردن به هر نوع تجربه مثبت یا خوشایند (گفتگوی خوب و دوستانه و یا برقراری ارتباط با دوستان)

تنظیم برنامه فعالیت روزانه:لیست کردن کارهایی که در طول روز قادر به انجام آن بوده، بسته به شرایط بیمار

اصل «پذیرش چیزهایی که نمی توانیم تغییر دهیم»: پذیرش به معنای تسلیم نیست. می توان پیشرفت کرد، علیرغم اینکه می پذیریم چیزهایی در کنترل ما نیست. با پذیرش نگرش به زندگی مثبت تر خواهد شد. توانایی کنار آمدن با تغییرات، هدر ندادن انرژی برای تغییرات غیر ضروری

کارکردهای مذهبی و معنوی:

یکی از بنیادی ترین مسئله ها در تاریخ بشر حضور دین و تاثیر گذاری آن بر جنبه های مختلف زندگی است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *